از یاد نبر که از یاد نبردمت
از یاد نبر که تمام این سالها
با هر زنگ نابهنگام تلفن از جا پریدم
گوشی را برداشتم
و به جای صدای تو
صدای همسایه ای
دوستی
دشمنی را شنیدم
از یاد نبر که همیشه
بعد از شنیدن آهنگ (۰جان مریم))
در اتاق من باران بارید!
از یاد نبر که با تمام این احوال
همیشه اشتیاق تکرار ترانه ها با من بود
همیشه این من بودم
که برای پرسشی ساده پاپیش میگذاشتم
همیشه حنجره من
هواخواه خواندن آواز آرزوها بود
همیشه این چشم بی قرار....
-یکنفر صدای آن ضبط لاکردار را کم کند!!!!
می ترسم چشمانت را ببندی و
قصه من آغاز نشده تمام شود...
...!
بسم الحق
سلام یار موافق
گاهی عجیب دلتنگ می شوم ؛از دلتنگی عاشقان غریب . از تنهاییهاشان ؛و از غربت ترانه های عاشقانه .
« رومن گاری » در کتابی می گوید : نمی دانم چرا ترانه های عاشقانه را انقدر کوتاه می سازند ؟
و من فکر می کنم : اگر اینگونه نبود ؛ کدام عاشق ؛ به پایان بردن حتی یک ترانه را ؛ تحمل می توانست کرد ؟
حق نگهدار
کوتاهی نمی کنم . اگر نیستم یعنی نتوانسته ام باشم . یادم می آد یه روز یه چیزی نوشتم که می گفت : به شب دوبارهء بی تو بگو نیاید .........
در این بن بست کج و پیچ سرما آتش را به سوختبار شعر فروزان میدارند...
مریم ........ فکر می کنی یادمون بره ؟!
میخواهم ببینمش اما چشمهایم نمی گذارند
میخواهم حسش کنم اما دلم یاری نمی کند
میخواهم صدایش کنم اما ...
پیش از آنکه کلمه ای بگویم صدایش صدایم را قطع کرد ...
یا حق !
سلام دوست خوب و قدیمی من ...مریم مهربانم!!! باور کن که درگیر امتحانات بودم . تازه همین دیروز از اهواز اومدم تهران و کم کم دارم به هوای خوب شهر تهران عادت می کنم ... راستش اینه که باور می کنم که دلتنگم شدی چون منم دلم برات تنگ شده .. بخدا بی مهری های من بخاطر اینه که تهران نیستم و در اسرع وقت که داخل اهواز تونستم جا ردیف کنم دیگه عمرا اگه لنگمو پیدا کنی ... ممنونم که در مورد بی مهری من رو بخشیدی و دوباره بهم سر زدی و تا همیشه قدردان تو که تا همیشه به وبلاگم سر میزنی ... من هم دلم برای مهربونی هات تنگ شده عزیز ...ولی از من نخواه که شاد بنویسم چون شاد نوشتن دلی می طلبد شاد و من حالی از شور هیجان وصالم ... دوست دارم باهم بیشتر ارتباط داشته باشیم و همدیگه رو بهتر و بیشتر بشناسیم چطوریش رو تو بگو ... منتظرتم
زاری در باغچه بس تلخ است، زاری بر چشمهء صافی، زاری بر لقاح شکوفه بس تلخ است، زاری بر شراع نسیم، زاری بر سپیدار سبز بالا بس تلخ است...
مریم خانوم با اجازه من لینکت رو گذاشتم ...
یا حق !
در این گستره گرگان اند مشتاق بر دریدن، بیداد گرانهء آنکه دریدن نمیتواند، که دادگری معجزهء رهاییست...