اصلا این بازی یکفره نیست!!!

گفتم کبوتر بوسه! گفتی :پر! گفتم: گنجشک آن همه آسودگی ! گفتی: پر! گفتم: پروانه پرسه های بی پایان! گفتی : پر! گفتم : التماس علاقه ... بیتابی ترانه...بیداری بی حساب! نگاهم کردی ! نه انگشتت از زمین زندگی ام بلند شد نه واژه "پر" از بام لبان تو پر کشید! سکوت کردی که چشمه شبنم از شنزار انتظار من بجوشد! عاشقم کردی!همبازی ناماندگار این همه گریه! و آخرین نگاه تو.... هنوز در درگاه گریه های من یستاده است! حالا - بدون تو!- رو به روی آیینه می ایستم! میگویم: زنبور گزنده این همه انتظار... کلاغ سق سیاه این همه غصه! و کسی در جواب گفته های من " پر!" نمیگوید! تکرار آن بازی بدون دست و صدای تو ممکن نیست! پس به پیوست تمام ترانه های قدیمی باز هم مینویسم: برگرد!
نظرات 8 + ارسال نظر
ایلیا 11 اردیبهشت 1384 ساعت 10:19 ق.ظ http://ealia.blogsky.com

باعث شدی هر از چند وقتی بیام اینجا . کولاک کرد .

مهربان سلام....ایلیای عزیز همه نوشته های زیبای شما رو خوندم.تمام اونها رو و اوج لطافت رو حس کردم...لینک شما رو با اجازه به همراهانم اضافه کردم.من از این به بعد هر دوشنبه به روز میشم و منتظر نظرات پر مهرت هستم...یا حق!

راهی 12 اردیبهشت 1384 ساعت 03:47 ق.ظ http://insooansoo.blogsky.com

هو الحق

ساده يا دشوار ؛تلخ يا شيرين ؛ خواه ناخواه بايد تن به اين واقعيت داد که اين قانون نانوشته بازیه . بايد باور کرد که تنها و تنها يک جاست که درها هميشه بازن . و تهنا و تنها يکيه که آغوشش هميشه امنه . دل رو بايد به اون سبرد که فقط تو بازار اون دل شکسته رو گرون تر ميخرن .

حق نگهدار

مهربان سلام..از حضورت در هیچستان پاییزی ممنونم...باز هم همراه بمان

احسان 12 اردیبهشت 1384 ساعت 12:02 ب.ظ

سلام مریم عزیز....من واقعا شرمنده ام که تو این مدت نتونستم به وبلاگت سر بزنم...خوشحالم که می بینم هنوز می نویسی.شاد باشی

سیما 12 اردیبهشت 1384 ساعت 03:30 ب.ظ http://www.sima-h.persianblog.com

به قول ایلیا کولاک بودددددد .

محمد 13 اردیبهشت 1384 ساعت 10:30 ق.ظ http://www.siavash1919.persianblog.com

سلام ...خواهر گلم عذر تقصیر بابت تاخیر ... خیلی معذرت میخوام ...من رو ببخش درگیر درس و دانشگاهم .... خیلی باحال بود ...به امید دیدار

راهی 14 اردیبهشت 1384 ساعت 03:54 ق.ظ http://aghlodel.persianblog.com

بسم النور

مريم عزيز سلام .
مهم فهميدنه . دير يا زودش چه اهميتی می تونه داشته باشه ؛ وقتی بدونی و ايمان داشته باشی که همه اين بازی فقط و فقط برای اينه که يه روز به همين باور برسی . حالا يکی زودتر می رسه يکی ديرتر . طفلک اونايی که يه عمر تن به اين بازی ميدن و انقدر تو بازی غرق ميشن که از درک حقيقت اصلی ماجرا غافل ميمونن . فکر می کنن که اين بازی همه ماجراست . و همه حواسشون ميره به برد و باخت توی بازی .
بعد يه روز بايد خواه ناخواه به خودشون بيان . اونوقت می فهمن که بازی خوردن . خوش به حال تموم اونايی که خيلی زود ژی به حقيقت داستان می برن و هدف اصلی بازی براشون از خود بازی مهمتر ميشه . برنده واقعی اونان . هرچند اگه بر اساس قوانين زمينی که توی بازی حاکمه بازنده به نظر بيان .

حق نگهدارت .

یاس مهربون 17 اردیبهشت 1384 ساعت 11:35 ق.ظ http://ya-to-ya-hichkas.blogsky

سلام مریم جان.عزیز، دیر به دیر آپدیت می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امیدوارم از این به بعد فعال تر باشی

پیام 17 اردیبهشت 1384 ساعت 11:53 ق.ظ http://iranbest.blogsky.com

سلام مریم جان ٬ مرسی از نظراتت امیدوارم همیشه موفق باشی . بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد