ناگهان گریه ام گرفت!

از یاد نبر که از یاد نبردمت
از یاد نبر که تمام این سالها
با هر زنگ نابهنگام تلفن از جا پریدم
گوشی را برداشتم
و به جای صدای تو
صدای همسایه ای
دوستی
دشمنی را شنیدم
از یاد نبر که همیشه
بعد از شنیدن آهنگ (۰جان مریم))
در اتاق من باران بارید!
از یاد نبر که با تمام این احوال
همیشه اشتیاق تکرار ترانه ها با من بود
همیشه این من بودم
که برای پرسشی ساده پاپیش میگذاشتم
همیشه حنجره من
هواخواه خواندن آواز آرزوها بود
همیشه این چشم بی قرار....

-یکنفر صدای آن ضبط لاکردار را کم کند!!!!

نظرات 10 + ارسال نظر
صبا 5 تیر 1384 ساعت 02:46 ب.ظ http://kouli.blogsky.com

می ترسم چشمانت را ببندی و
قصه من آغاز نشده تمام شود...


...!

راهی 5 تیر 1384 ساعت 03:42 ب.ظ http://aghlodel.persianblog.com

بسم الحق

سلام یار موافق
گاهی عجیب دلتنگ می شوم ؛از دلتنگی عاشقان غریب . از تنهاییهاشان ؛و از غربت ترانه های عاشقانه .
« رومن گاری » در کتابی می گوید : نمی دانم چرا ترانه های عاشقانه را انقدر کوتاه می سازند ؟
و من فکر می کنم : اگر اینگونه نبود ؛ کدام عاشق ؛ به پایان بردن حتی یک ترانه را ؛ تحمل می توانست کرد ؟

حق نگهدار

ایلیا 6 تیر 1384 ساعت 11:20 ب.ظ http://ealia.blogsky.com

کوتاهی نمی کنم . اگر نیستم یعنی نتوانسته ام باشم . یادم می آد یه روز یه چیزی نوشتم که می گفت :‌ به شب دوبارهء‌ بی تو بگو نیاید .........

حسام 7 تیر 1384 ساعت 11:50 ق.ظ http://www.pantheon.blogfa.com

در این بن بست کج و پیچ سرما آتش را به سوختبار شعر فروزان میدارند...

سیما 7 تیر 1384 ساعت 03:27 ب.ظ http://www.sima-h.persianblog.com

مریم ........ فکر می کنی یادمون بره ؟!

حمیدرضا 7 تیر 1384 ساعت 04:57 ب.ظ http://nimnegah.mihanblog.com

میخواهم ببینمش اما چشمهایم نمی گذارند
میخواهم حسش کنم اما دلم یاری نمی کند
میخواهم صدایش کنم اما ...
پیش از آنکه کلمه ای بگویم صدایش صدایم را قطع کرد ...
یا حق !

محمد 9 تیر 1384 ساعت 08:38 ب.ظ http://siavash1919.Persianblog.com

سلام دوست خوب و قدیمی من ...مریم مهربانم!!! باور کن که درگیر امتحانات بودم . تازه همین دیروز از اهواز اومدم تهران و کم کم دارم به هوای خوب شهر تهران عادت می کنم ... راستش اینه که باور می کنم که دلتنگم شدی چون منم دلم برات تنگ شده .. بخدا بی مهری های من بخاطر اینه که تهران نیستم و در اسرع وقت که داخل اهواز تونستم جا ردیف کنم دیگه عمرا اگه لنگمو پیدا کنی ... ممنونم که در مورد بی مهری من رو بخشیدی و دوباره بهم سر زدی و تا همیشه قدردان تو که تا همیشه به وبلاگم سر میزنی ... من هم دلم برای مهربونی هات تنگ شده عزیز ...ولی از من نخواه که شاد بنویسم چون شاد نوشتن دلی می طلبد شاد و من حالی از شور هیجان وصالم ... دوست دارم باهم بیشتر ارتباط داشته باشیم و همدیگه رو بهتر و بیشتر بشناسیم چطوریش رو تو بگو ... منتظرتم

حسام 9 تیر 1384 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.pantheon.blogfa.com

زاری در باغچه بس تلخ است، زاری بر چشمهء صافی، زاری بر لقاح شکوفه بس تلخ است، زاری بر شراع نسیم، زاری بر سپیدار سبز بالا بس تلخ است...

حمیدرضا 10 تیر 1384 ساعت 04:57 ب.ظ http://nimnegah.mihanblog.com

مریم خانوم با اجازه من لینکت رو گذاشتم ...
یا حق !

حسام 13 تیر 1384 ساعت 01:20 ب.ظ http://www.pantheon.blogfa.com

در این گستره گرگان اند مشتاق بر دریدن، بیداد گرانهء آنکه دریدن نمیتواند، که دادگری معجزهء رهاییست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد