برای پدرم و همه پدران ایران که سایه سارند
دیده ام را که به دیدار دریا می برم
آغوشت وسعت دیار من است
دیاری که در آن ترانه رهاست
وسیم خاردار به افسانه می ماند
( این سطر به صله ی یک تبسم تو سروده شد)
آغوشت یاد آور بستر بی مرز کودکی است
با زمزمه های معجزه ساز مادر و
قصه های شب سوز شبانه!
آغوشت کتمان تمام تاریکی هاست
اتمام تمام تحکم ها
به جهانی که یوزباشیانش
حیله ی حقیقت لباس خویش را به آیت شکنجه تبلیغ می کنند.
دیده ام را که به دیدار دریا می برم
آغوشت پناه اندیشه های من است
و سینه ات تالاری است
که در آن فریاد میزنم
* انسان آزاد است*
روزت مبارک عزیز دلم
بابا جونی من امسال تهرانه و برای روز پدر نیستش واسه همین امروز قبل از رفتنش آپ کردم که بتونم کلی ماچش کنم. ببخشید که کامنت اولو خودم نوشتم
می خواهم به وسعت اشکهایم عشقش را فریاد کنم.
میبوسمش اما آن تصویر خیالین را که از پ د ر دارم.....
مریم چقدر این روزا کم میایی ... خوشحال شدم آپ کردی
بسم الحق
سلام یار موافق .
ممنونم از سرزدن های همواره ات که فضای خانه ام را روشن می کند . و دلم را از دوستی صمیمانه ات گرم .
اما بعد . برایم نوشته ای که با عشق زمان فراموش می شود و با زمان عشق . آری ؛ عاشق در لحظه های حقیقی عشق زمان و مکان نمی شناسد . چون در آن لحظه های ناب ؛ همه وجود او در معشوق خلاصه می شود . و او نیست . در میان نیست تا زمان و مکان و هر چه به این وجود مادی مربوط می شود برایش معنا داشته باشد .
اما اگر عشق به راستی عشق باشد . و به منبع لایزال و مطلق عشق متصل باشد هرگز با زمان فراموش نمی شود . زیرا جزیی از عشق به آن موجود مطلق خواهد بود . عاشق در لحظه های عشق ؛ حتی یک عشق زمینی نیست شدن در معشوق را تجربه می کند . در واقع عشق حتی از نوع زمینی اولین پله برای رسیدن به عشق اوست . برای همین است که عاشقان واقعی به خدا نزدیکترند . برای همین است که داستان عشق عاشقان حقیقی تاریخ هرگز فراموش یا حتی کهنه نمی شود . چون ذات مقدس دوست هرگز زنگار کهنگی نخواهد گرفت . اگر غیر ازین باشد باید در صداقت و حقیقت آن ارتباط شک کرد . نه در فنا ناپذیری عشق .
حق نگهدار
...و این واژه ترنم امگیز که به دلها قوت می بخشد از یزای زندگی .پیروز باشی
سلام . هیچ وقت اینقدر با پدر و مادرم صمیمی نبودم . حسودی می کنم ..... دیر کردم . ببخش .