....پرواز

پرواز

سرنوشت بالهای کبوتر است

و این بار پرواز

در حوالی آسمان شعله ور شد

خبر کوتاه تر از سفر

در گیرنده ها نگنجید

و تصویر و صدا

بال در بال هم

شعله کشیدند

برخیز ....مرگ تو مخابره نمی شود

تیترها تنها مانده اند

و گزارش ها نیمی آتشند و نیمی اشک...

images/20051207/events.jpg

نظرات 5 + ارسال نظر
ایلیا 17 آذر 1384 ساعت 03:10 ب.ظ http://ealia.mihanblog.com

من از نقش ِ حقیقت های حلق آویز می ترسم .

هانا 18 آذر 1384 ساعت 02:15 ب.ظ http://www.sokooot.blogsky.com

سلام عزیز مهربونم.دیروز که از اون شهر لعنتی بر میگشتم توی تاکسی کشستم...رادیو روشن بود.هیلی سخته که بفهمی توی یک ثانیه تو آخرین نفری که میفهمی....
واست آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم دیگه برای هیچ کدوم از ما همچین درد هایی بوجود نیاد
شاد باشی مهربونم

صبا 18 آذر 1384 ساعت 03:44 ب.ظ http://kouli.blogsky.com

وای از احوال دلهاشان...

مخابره کن اشک را و غم را و درد را و آه را و ...
چه کسی باور می کند ؟ پرواز آنها سر آغاز فجایعی دیگر است که هنوز قد نکشیده اند .
در همین مورد به روزم .

راهی 19 آذر 1384 ساعت 03:40 ب.ظ http://www.aghlodel.persianblog.com

بسم الحق
به یاد آنهایی که با بالهایی از آلیاژ عشق و آهن پرواز کردند .

پرواز ، عالی ترین شیوه رفتن است .
و رفتن عالی ترین هدف زندگی ،
و زندگی عالی ترین هدیه حضرت دوست .
پرنده باید بود .
پرنده وار باید زیست ، تشنه پریدن .
پرواز باید کرد .

حق نگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد