خداوندگار آسمان های بلند و اقیانوس های ژرف!
خداوند ستاره و ماهتاب و خداوند دلهای تپنده بی تاب!
در بهت گنگی شناورم و راهی از آن به بیرون نیست در برابرم
رخصت تاملی می خواهم برای پاسخ دادن به آن چه که از آن هیچ نمیدانم!
نمیدانم آدمیان چگونه در این بیغوله تاریک از میان راههایی نادانسته پیش می روند بی آنکه دمی چون من - از هراس رسیدن به آن جاده باریک - بلغزندکه
(( کاش شانه ای بود امین برای پناه جستن به آن از شر این بیم عظیم))
پروردگارا! ساده بگویم که می ترسم از آنچه نمیدانم و پا به راهش می گذارم!
از این که نکند نادانسته فدای شفقت های کودکانه خود شوم...آنها که از سر رحم و سادگی به آدمیان این حوالی هدیه می کنم!!
خدواند امین بزرگ! پناه مستدام دلواپسی های من !
لحظه ای در این کنج دودلی بمان و مرا وارهان از دست یازیدن به آنچه که جز زیان من در آن نیست!
دستی بنه بر شانه های لرزان قدم های شتابان عمل من و راهنمایم باش تا بر آنچه که نیکی و سعادت من است دست یابم.
پروردگار رویاهای بزرگ و حقیقت پذیر!
خداوند آرزوهای ممکن!
چگونه است پاسخ این پرسش اگر رهای کنی که:
((امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء...))!
کودکی ها
گاهی دلش تنگ می شود!
همسفر با پروردگارت چنان عاشق سخن راندی که مرا نیز به هوای عاشقی بردی....روزهاو سالها و قرن ها می گذرد اما این بشر هنوز اسیر واژه هایی ست که جز هدر دادن عمر هیچ برای او ندارند این بشر خدار ا در واژه تفسیر می کند و در خواسته های حقیر خویش و غافل از این که پروردگار عاشقانه چشم به لب بنده و دل به قلب او دارد تا شاید لحظه ای تنها لحظه ای به خود بیاید و نعمت این عمر گرانقدر خویش را بداند و خدا را در نفس های خویش حس کند...افسوس هنوز اسیر واژه ها و سخن های باطل کتاب هایی هستیم که شاید حیله ای بیش نباشد........همسفر از این که دیر به دیر می آیم از بی وفایی نیست بلکه از تنگی وقت است و سیل بی امان کار های آخر سال بر من ببخشای که دل به سخنت دارم هر کجا که باشم
منتظرکا منت خدا باش
باشکوهترین لحظه : وقتی بدانی خدا ( هست )
سلام
کودک باش و کودک بمان. با تمام سادگی و معصومیت. و بدان تنها از نگاه آنها که از کودکی و معصومیت هیچ نمیدانند ممکن است نادان و ساده لوح به حساب بیائی. اما چه غم که این هم در عالم کودکی شیرین است.
و خداوند خود میفرماید که جایگاه من دلهای شکسته است. چه غم اگر دلت بشکند؟؟؟؟؟
امروز آپ شدم. سری بزن
سلام دوست عزیز... من چند بار به وبلاگ شما آمده ام اما فک کنم نظر نداده ام چون شعر نزده بودین و من فقط در مورد شعر می تونم حرف بزنم ...اما یه سوال ... (هیچستان ؟) من خودم این روز ها یه جورایی شدم ....اعتقاد ۰ امید ۰ شوق به ... ۰ و خلاصه ... می خواستم بدونم تعبیر تو از هیچستانی که نوشتی چیه .. آیا همون برزخه منه ؟....به هر حال اگر در مورده شعرمم حرف نزدی این سوالو جواب بده ....سلام یعنی خداحافظ
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السو ء ...
آمین
سلام
اولین سلام بنده را از جانب شهید کوی دانشگاه عزت ابراهیم نژاد بپذیر.
از آشنایی باشما خوشحال می شوم .
منتظر نظرات شما در وبلاگ شهید کوی دانشگاه هستم.
به امید ایران آزاد.
آماده تبادل لینک هستم
همه چی رو که از خدا خواستی! ای تنبل پس سهم خودت و عقلت چی میشه!
زیبا بود ... م.فق باشی ...
سلام همشهری....
قشنگ بود لذت بردم موفق باشی.......