صدای پایت را شاید بشود هنوز از کوچه باغ های بهشت شنید .اما مهمتر این است که وقتی آمدی روی زمین، زمین نفس کشید. زنده شد.تو نشسته بودی در گوشه ای از سرزمین هبوطت و گریه می کردی و اصلا حواست نبود از لحظه ای که پایت را روی این خاک سرد آمد، همه چیز شروع کرد به زنده شدن و نفس کشیدن سبز شدن و نو شدن.
تو زار زار گریه میکردی چون می ترسیدی که دیگر دوستت نداشته باشد ،می ترسیدی که دیگر هیچ وقت نگاهت نکند.می ترسیدی این جدایی بی انتها باشد . اصلا می ترسیدی دست از گریستن برداری و اطرافت را ببینی ،می ترسیدی انداخته باشد ت میان یک زندان تاریک و نمور.
نمیدانم چه شد که سرت را بلند کردی و چشم هایت را باز. شاید آنقدر صدایش زدی که دچار " الا بذکر الله تطمئن القلوب " شدی. دلت آرام گرفت به یاد خدا.آن وقت توانستی اشکهایت را یکجا بریزی پایین و چشمهایت را باز کنی ....خدای من !اینجا دیگر کجا بود؟ تا چشم کار می کرد سبز...تا چشم کار میکرد نور....تا چشم جای دیدن داشت بهار بود.
خدا، همه چیز را برای آمدن تو مهیا کرده بود.کوههای معدن زای چشمه زار را افراشته بود.خورشید را درست همان جایی گداشته بود که باید باشد .از زمین آب می روئید و از آسمان نور می بارید.هوا پر از زمزمه بود، پر از ترانه، پر از آهنگ...اینجا زندان نبود.نمی شد باور کرد که خدا از سر خشم فرستاده باشدت اینجا. اینجا بهشتی بود انگار که تو می خواستی و تو بهشتی بودی که زمین در آرزویش بود.
حوا! بانوی اول زمین!
این که روز فرود آمدنت بر زمین اول بهار بوده باورکردنی است.وقتی زمین از تو به وجد آمده از سر و رویش جوانه روئیده.زمینی که خدا برای تو ،برای عشق ورزیدن تو و برای ادامه حیات از تو آفرید . تو بهانه ای بودی که خدا زمین را بیافریند.
سال جدید با اتفاقات جدید به زودی فرا می رسه ...
سال نو مبارک
مریم دوست جدیدم
سلام
نام شما در لینکی ثبت شد
همواره پایدار باشید
ارادتمند
لینو
سلام ... همیشه سر بلند باشی .
دیدی چه صفای دارد؟؟
گاه و بی گاه انگار تمام معابر نامش را به ذکرایستاده اند....
چه شکوهی دارد وقتی باورم می شود عاشقش گشته ام...!
مریم عزیز من .. برای همراهی همیشگیت ممنونم . وبلاگت این روزا خیلی دیر بالا میاد و معمولا کمتر موفق می شم که بتونم بخونم . هر چند که دیر شده اما تولدت مبارک
خدا آسمانها و زمین را برای من آفرید
و مرا برای خودش
شاید من برای او عزیز تر باشم تا آسمانها و زمین برای من
به سراغ من،اگر می آیید پشت هیچستانم
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگهای هوا پر قاصدهایی است
که خبر می آورند از گل واشده دورترین بوته خاک
همشهری سال نو مبارک امیدوارم که سال پر باری برای شما و خانواده محترم باشد سلامت و تندرست باشی...
اگر قاصدک
می تواند بوران سنگین بی خبری را تحمل کند...
اگر درخت سرو
می تواند آغوش بر آلاله های فسرده بگشاید...
اگر قناری
می تواند حبس ناجوانمردانه ی عشق را در حنجره تحمل کند...
اگر پروانه
می تواند دالان تنگ و تاریک پیله را تحمل کند...
از اینروست که
به حضور دوباره ات ایمان دارند..
و اکنون
وقت شکفتن فرا رسیده
پس به همراه قاصدک درخت سرو قناری و پروانه
به استقبالت می آییم و
چنین می سراییم :
بهار! تولدت مبارک.
آدم و حوا منتظر حضور سبزتون تو باغ آرزوها هستن.....
عجله کنین....یه وقت از بقیه جا نمونین..
یه یادت خواهم آورد روز میلاد شکوفه ات را....و آن دیدار های نا به هنگام در روز اول اشکم.گر چه بوی مرگ دنیایم را فرا گرفته..اما شادی ات را با تو و تنها با تو جشن میگیرم نازنین.
موفق باشی مهربونم
یاد این شعر حسین منزوی افتادم:
زنی چنین که تویی بی شک شکوه و روح دگر بخشد
به آن تصور دیرینه که دل ز معنی زن دارد...
...
روزی ادم از خواب برخاست و مخلوقی متفاوت در بالای سرش دید
پرسید : کیستی
گفت : از تو بوجود آمده ام ..تا با تو انس گیرم ....
و هر دو غرق خدا شدند.
کاش روزی برسه که ما تو خوابم اگه خواب بدی دیدیم بدونیم:
خدا همیشه بیداره..
سال نوتان مبارک !
امسال برای من سال قشنگی بود! زندگیم اگر چه سخت می گذشت ولی تو با من بودی پیام تو ،نگاه تو با من بود.آرزوی سلامتی برای شما و خانواده ی گرامیتان دارم!
سلام!
بابت تاخیر ساری ی ی ی ی ی! من به روزم ! :)
سلام
مریم خانوم
وبلاگ نازی داری قالب بلاگتون خیلی توپه مرسی از زحماتی که کشیدی.
من بازم میام دیدن بلاگتون .
یه سری هم با برو بچ به بلاگ من بزنید .
www.assyria.blogfa.com
خدا زمین رو بهشت کرد و انسان بهشت رو برزخ!
سلام مریم خانوم اهوازی عزیز خوبی؟
خوشحال میشم شمارو تو پاتوق اهوازی ها ببینم
سلام
اینجا هنوز بوی پاییز میده.
چه خوشگل شده خونت
مبارکه
راستی تبریک تولد با تاخیرمو هم بپذیر
بهارت مبارک
بهار ۸۵ داره میاد
شاد و دیر بمانی